۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

ا.ن در حضور مدودوف قرارداد تركمانچاي را پاره كرد!

ا.ن در هفته اي كه گذشت:
شنبه : ا.ن پس از موفقيت در بازپس گيري خسارات وارده به ايران در جنگ جهاني دوم از دول متفقين و نيز دريافت غرامت از آمريكا بابت كودتاي 28 مرداد، همتاي روسي خود را به حضور پذيرفت و در حضور وي قراردادهاي تركمانچاي و گلستان را كاغذپاره اي خواند كه از نظر وي ارزشي ندارند و خواستار پس گرفتن سرزمينهاي اشغالي از سوي همتاي شمالي خود شد.
بكشنبه: ا. ن طي پيامي به همتاي انگليسي خود 24 ساعت وقت داد تابه زبان خوش هرات و بحرين را به ايران پس دهد.
دوشنبه: ا.ن در كنفرانس كشورهاي حوزه خليج كه بر اثر فشارهاي ايران به كنفرانس كشورهاي خليج فارس تغيير نام يافته است، از آنان خواست بابت حمله 1400 سال پيش از ايران عذرخواهي كنند و به نحو مقتضي به جبران خسارت اقدام كنند.
سه شنبه: ا.ن در سندي كه در سازمان ملل ثبت شد، حمله اسكندر مقدوني به ايران را غيرقانوني و ناقض حاكميت ارضي ايران دانست و خواهان شناسايي متجاوز و پرداخت غرامت از يونان به دولت مهرورز شد.
چهارشنبه: ا.ن در گفتگوي تلفني با همتاي مغولي خود، حمله چنگيزخان مغول به ايران را محكوم كرد و خواستار پرداخت غرامت بابت اين حمله ناجوانمردانه شد
پنجشنبه: ا.ن طي يك نطق تلويزيوني، پيروزي ارتش سلطان سليم در جنگ چالدران را ناجوانمردانه دانست و آنرا توطئه دول استكباري خصوصا انگليس و امريكاي جهانخوار دانست. وي از نخست وزير تركيه خواست غرامت لازم را به قربانيان اين جنگ پرداخت كند.
جمعه: ا.ن از هيئت دولت خواست نسبت به جمع آوري شكايات مردمي در مورد تجاوزات دول خارجه در ده قرن اخير اقدام كند و نتيجه را هر پنجاه سال يكبار به اطلاع مردم شهيد پرور برساند.

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

آقايان كفن پوش، از ديد شما جان انسانها عزيزتر است يا عكس آنها؟

آقاياني كه بدليل حادثه مشكوك پاره شدن عكس امام مجددا كفن پوش شده و به خيابانها ريختيد و فرياد وااسلاما سر داديد، شما كه ادعا ميكنيد دغدغه انسانيت و دين داريد، ممكن است به چند سوال زير جواب دهيد.
1- در سال 1994 در كشور رواندا بيش از پانصدهزار توتسي قتل عام شدند. در آن موقع آيا ابراز همدردي كرديد؟
2- در سال 1994 در بمبگذاري آميا 85 يهودي جان باختند. آيا احساس تاثر داشتيد؟
3- در سال 1999 بيش از 25 هزار شهروند چچني توسط دولت دوست، روسيه كشته شدند. آيا صدايي از شما درآمد؟
4- در سال 2001 در جريان عمليات انتحاري در برجهاي دوقولو بيش از سه هزار انسان از بين رفتند. آيا موضعگيري خاصي در محكوميت اين حادثه داشتيد؟
4-در سال 2002 بيش از 200 انسان در جزيره بالي در يك رشته عمليات انتحاري جان باختند. شما در آن لحظه چه احساسي داشتيد؟
5- در سال 2003 در دولت دوست و برادر سودان، سيصدهزار انسان قتل عام شدند. عكس العمل شما در آن موقع چه بود؟
6- در جريان قتل فروهرها، دواني، زهرا كاظمي، زهرا بني يعقوب ، عزت ابراهيم نژاد، ندا سلطان، كيانوش آسا و هزاران اسم ديگر، كفنهايتان كجا بود؟

با بررسي سير وقايع رخ داده و انفعال شما در محكوميت اين حوادث يا حداقل همدردي با بازماندگان، آيا باور كنيم كه فرياد امروز شما از سر غيرت است؟
آيا براستي ارزش عكس هر انسان، هر چقدر هم مقدس باشد، از جان ميليونها انسان بيشتر است يا همه اينها بهانه است براي دسيسه هايي كه در سر داريد؟ چگونه است كه شما هر زمان اراده كنيد با آسودگي خاطر به خيابان مياييد ولي ما هنوز موفق به كسب مجوز نشده ايم؟ آيا در نظام ولايي شما در برابر قانون اساسي برخي از برخي برابرترند؟
راستي، مگر نه اينست كه كفن پوشيدن نشانه از جان گذشتگي است. در اينصورت، شما كه حمايت نيروهاي مسلح و سه قوه مقننه، مجريه، قضائيه و نيز صدا و سيما و شوراي نگهبان و رهبري و متعلقين و وابستگان، همه را يكجا داريد، از جان گذشته تريد يا ما كه بي سلاح، حق خود را ميخواهيم و با خون خود آزادي را فرياد ميزنيم؟ كفن پوش واقعي شما هستيد يا ما؟


مراجع

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

نياز به تدوين نقشه راه از سوي رهبران جنبش سبز

دوران 8 سال رياست جمهوري آقاي خاتمي فرصت يگانه اي براي اصلاحات بود. با توجه به در اختيار داشتن قواي مقننه و مجريه و پشتوانه آراي مردم، خيلي كارها قابل انجام بود تا كار ما به امروز نكشد. كارشكني هايي انجام شد و فرصت سوزيهاي هم (شايد)از سر مصلحت صورت گرفت تا كار ما به دولت كودتا برسد.بهرحال 4 سال دولت احمدي نژاد را تحمل كرديم. با شروع فعاليتهاي انتخاباتي براي انتخاب دولت دهم اميدواريهاي بسياري براي طرفداران اصلاحات پديد آمد. ولي باز هم جنبش اصلاحات با تغيير اجباري كانديداي مطلوب خود بسياري از طرفداران اصلاحات را نگران كرد. در نهايت نتيجه انتخابات آني نبود كه ميبايد و اكثريت مردم با ترديد به نتيجه انتخابات نگاه كردند ولي همين نتيجه نشان داد كه جناح محافظه كار از مدتها قبل سناريوي خود را براي انتخابات دهم تدوين كرده است. هم نتايج انتخابات و هم دستگيريهاي بعد از آن همه و همه از قبل بصورت دقيق مشخص شده بود و بدقت به مرحله اجرا گذاشته شد. جاي گلايه از جناح اصلاحات است كه با اين همه متفكر و روشنفكر چرا پيش بيني چنين رخدادي را نكرده بودند و هيچ برنامه مدوني براي برهم زدن بازي جناح راست نداشتند.
اينها همه گذشت ولي نگراني عميقتري در پس اين گلايه ها نهفته است. اينكه ادامه راه جنبش سبز به كجا خواهد انجاميد. ترسم از اينست كه بدون شوراي راهبري ، اين جنبش عليرغم پرداخت هزينه هاي بسيار دچار تفرقه يا حركات راديكال شود و بهانه لازم را براي سركوب بيشتر به كودتاگران بدهد. از سوي ديگر بدليل فقدان رهبري طرحهاي بسياري از سوي اعضاي جنبش به اجرا گذاشته شده كه بدليل فقدان توافق عمومي، با شكست روبرو شده است نظير طرح ترافيك سبز كه بشخصه معتقدم در صورت مشاركت جمعي ميتوانست دلگرمي بسيار خوبي براي جنبش باشد. اكنون هم محرم در پيش است و همچنان اعضاي جنبش در تلاش براي فراخوان عمومي هستند. آيا وقت آن نيست كه اولا مطالبات حداقلي و حداكثري جنبش معلوم شود؟ ثانيا فراخواني از سوي رهبران جنبش براي محرم صورت گيرد و ثالثا نقشه راهي براي ادامه كار تعيين شود؟ آيا صرف حضور و كتك خوردن و زنداني شدن ما براي پيروزي جنبش كافي است؟ آيا راهكارهاي ديگري نظير تحصن و اعتصاب در كنار راهپيمايي ها در دستور كار نيست؟
البته در كنار نگرانيهاي فوق، اميدواريهاي بسيار هم وجود دارد. حضور سبز دانشجويان در 16 آذر عليرغم جو امنيتي حاكم، تهديدهاي تند محسني اژه اي و تلاش يكپارچه صدا و سيما و خبرگزاري هاي جناح راست نظيركيهان و فارس نيوز و رجانيوز و الف براي ناچيز نشان دادن جنبش سبز و تكرار هر روزه آن در كنار پخش اخبار و عكسهاي جعلي و دستكاري شده نشان از ترس كودتاگران از پتانسيل بالاي جنبش دارد. اميدوارم رهبران جنبش با درايتي كه دارند بتوانند با هدايت صحيح اين پتانسيل عظيم در مسير مناسب، ما را بسوي آينده اي رهنمون كنند كه سزاوار هر ايراني است.

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

تلاش كودتاگران در ايجاد تفرقه در جنبش سبز و نياز به هوشياري مردم

امروز 16 آذر 88 برنامه 20:30 گزارش جعلي خود را در مورد برنامه 16 آذر ارائه داد. آنچه در اين برنامه آموزنده بود تلاش كودتاگران در ايجاد تفرقه در بين كليه افرادي است كه نقطه مشترك آنها تلاش در بركناري دولت كودتاست. اين برنامه در ابتدا عكسي نيم  سوخته از آقاي خميني نشان داد تا بگويد طرفداران جنبش سبز عكس ايشان را سوزانده اند و بدين ترتيب طرفداران آيت الله خميني را از بدنه جنبش سبز جدا كند. سپس عكسي از چند دانشجوي بقول آنها بدحجاب پخش كرد تا  قشر مذهبي مخالف احمدي نژاد را هم  از جنبش سبز جدا كند. در انتها هم تصاويري از چند سطل اشغال سوخته پخش كرد بي اينكه دليل انرا ذكر كند و بدين ترتيب طرفداران جنبش را گروهي آشوبگر معرفي نمايد. 
بايد هوشيار بود و دچار احساسات نشد. با توجه به قلت حاميان دولت كودتا تنها راه انها در به بيراهه كشاندن جنبش اينست كه در بدنه جنبش تفرقه ايجاد كنند. بايد مراقب بود و در اين تله گرفتار نشد. به ياد داشته باشيم كه اگر سقف مطالبات خود را بالاتر بريم به كف مطالبات خود هم نخواهيم رسيد.
آماده باشيم كه محرم سبز نزديك است. در محرم سبز نه فقط دانشجويان كه همه مردم امكان حضور دارند. برنامه ريزي براي حضور پر شور  وظيفه تك تك ماست.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دغدغه هاي يك ايراني بظاهر مسلمان!

1- ما ايراني و مسلمان هستبم. هيچيك هم از روي اختيار نبوده پس چرا به ايراني بودن خود افتخار ميكنيم ولي از مسلمان بودن خود ناراضي هستيم؟
2- چرا حمله اعراب به ايران در زمان اسلام را محكوم ميكنيم ولي از كشورگشايي هاي ايران در زماني كه ايران يك ابرقدرت بود با غرور ياد ميكنيم؟ 
3- چرا وقايعي كه در 1400 سال قبل اتفاق افتاده را با عينك امروز نگاه ميكنيم و توجهي به مقتضيات زماني و مكاني نداريم؟
4- چرا حكومت فعلي يا روحانيت را نماد اسلام واقعي ميدانيم؟ 
5- چرا حكومت را به دليل آنكه تريبوني به منتقدان نميدهد تقبيح ميكنيم ولي  خود حاضرنيستيم  گفتگويي مسالمت آميز با منتقدان خود داشته باشيم و سعي ميكنيم آنها را تمسخر يا طرد نماييم؟
6- چرا نميتوانيم   وقايع و رخدادهاي پيرامون خود را با عينكي رنگي ببينيم؟
7- چرا باور نداريم كه هر كه با ما نيست لزوما بر ما نيست؟

شايد شما هم با من هم عقيده باشيد كه يكي از  مهمترين مشكل ما ايراني ها  نگاه افراطي يا تفريطي به محيط پيراموني است و همين نگاه باعث شده تا برخي  اسلام را انقدر مقدس بدانند كه هر نقادي را تكفير كنند و برخي ديگر  همه مشكلات خود را  ناشي از اسلام بدانند.

آيا روزي قادر خواهيم بود صداي مخالف خود را هم بشنويم؟ 


۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

مظلوميت پيامبر و روزگار ما

من چندان آدم مذهبي نيستم و اعتقاد دارم ورود به اين حوزه هم خصوصا با توجه به بافت مذهبي كشور نيازمند دانشي است كه من فاقد آن هستم. اما معتقدم افرادي كه در حال تمسخر اسلام و پيامبر هستند همان راهي را ميروند كه افراطيون مذهبي طي ميكردند و آن هم عدم احترام به اعتقادات طرف مقابل است.
آيا هر كسي با هر دانش و سوادي حق دارد اعتقاد مردم را به سخره بگيرد و بدون اطمينان از اينكه شان نزول آيات و احاديث چيست از آنها خرده بگيرد؟ ما را چه ميشود؟ ميخواهيم انتقام دولت كودتا را از اسلام بگيريم؟ آيا اعتقاد داريم دولت كودتا نماينده واقعي اسلام است؟ بهتر نيست نقد اسلام را به متفكريني نظير محقق داماد و سروش و اشكوري واگذار كنيم؟ 
دوستاني كه به اسلام حمله ميكنند آيا در تظاهرات ميليوني 25 خرداد شركت نكرده اند؟ آيا نديدند اتحاد افراد مذهبي و غيرمذهبي و پير و جوان را كه در كنار هم خواستار احقاق حق خود بودند؟ پس لطفا اين اتحاد را خراب نكنيد.  سعي كنيم اگر اعتقاد همديگر را قبول نكنيم حداقل به آن احترام بگذاريم.

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

سي سال مرگ بر آمريكا، سي سال درخشش در عرصه هاي جهاني!

1- تسخير سفارت آمريكا و متعاقب آن حمله عراق به ايران و شروع جنگ 8 ساله و كشته و معلول شدن صدها هزار جوان و وارد آمدن ميلياردها دلار خسارت 
2- كسب رتبه 4 در اعدامها و رتبه 1 در اعدام افراد زير 18 سال
3- كسب 6 راي از 162 راي براي تصويب قطعنامه نقض حقوق بشر عليه كانادا
4- كسب 32 راي از 192 راي در رقابت براي تصاحب كرسي غيردائم شوراي امنيت
5- اجازه سفر بدون ويزا به تنها 14 كشور و كسب رتبه 194 از بين 195 كشور در اين زمينه
6- كسب رتبه 141 از 180 در زمينه  فساد مالي (فقط 39 كشور از نظر فساد مالي از ما بدترند)
7- كسب رتبه 219 از 225 در زمينه تورم ( تنها 6 كشور تورم بالاتر از ايران دارند)
8- فرار مغزها ( از هر 125 المپيادي 90 نفر در امريكا تحصيل ميكنند )
9- رضايت ايران به سهم 11درصدي از درياي خزر
10- كسب رتبه 15 از نظر اينترنت پرسرعت در منطقه و دارا بودن گرانترين اينترنت در جهان 
11- كسب رتبه 64 از بين 64 كشور در شاخصهاي توسعه فناوري اطلاعات
12- كاهش 31درصدي درآمد سرانه نسبت به سال 55
13- جايگزيني هواپيماهاي روسي بجاي هواپيماهاي امريكايي در ناوگان هوايي و كسب رتبه اول در سوانح هوايي
14- چپاول منابع ملي توسط همسايه شمالي و كسب ركورد طولاني ترين زمان ساخت براي يك نيروگاه
15-ادعاي مالكيت همسايه جنوبي بر جزاير سه گانه و تلاش براي تغيير نام خليج هميشه فارس به خليج عربي از سوي اعراب
16- پيدا كردن متحديني استراتژيك نظير سوريه، ونزوئلا، كوبا، كره شمالي، كومور و ...!
17-افزايش قدرت چانه زني اسرائيل در مذاكره با فلسطيني ها از طريق دخالتهاي بيجا و ايجاد دودستگي در گروههاي فلسطيني
18-ايفاي نقش در حمله اسرائيل به لبنان و ناامني در عراق


منابع

رتبه ایرانیان در مقایسه با مردم سایر کشورها از لحاظ اعتبار بین المللی

نزول 54 رتبه ای ایران در فساد مالی

رتبه جهانی ایران از نظر نرخ تورم

پديده فرار مغزها از ديد يك كارشناس

متکی: سهم ایران از خزر 11 درصد است

مقایسه قیمت پهنای باند در کشورهای مختلف جهان

ايران عقب افتاده ترين کشور در فناوری اطلاعات





۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

اسلام، پرسپوليس و شباهتهاي دو انتخاب

1- من يك پرسپوليسي هستم. چرايش را نميدانم. از وقتي يادم است پرسپوليسي بوده ام. احتمالا خانواده باعث اين انتخاب شده است.
2- من يك مسلمانم؛ حداقل در شناسنامه ام اينطور ثبت شده است. علت اين يكي را ميدانم. پدر و مادرم مسلمان بوده اند
3- در نوجواني عاشق پرسپوليس بودم و كم و بيش استاديوم برو هم بودم. تا اواسط دهه 70 تيم محبوبم خوب نتيجه ميگرفت  و من هم از پرسپوليسي بودنم به خود ميباليدم. براي من تماشاگر و پرسپوليس بازي برد برد بود، بنابراين از خود نپرسيدم چرا پرسپوليس؟
4- در كودكي به تقليد از پدر و مادر نمازخوان بودم و سعي ميكردم به تقليد از بزرگترها روزه كامل بگيرم. زمان افطاري با غرور به بقيه نگاه ميكردم كه ببينيد من بزرگ شده ام. اينجا هم بازي بنوعي برد برد بود.
5- ايام سپري ميشد و اقتدار تيم محبوبم  رنگ ميباخت. ديگر بردن يك جام انهم دقيقه 96 برايمان حكم كيميا را پيدا كرده بود. از سوي ديگر احساس ميكردم برخلاف باشگاههاي خارجي من تماشاگر هيچگاه در فرايند تصميم گيري اين باشگاه نقشي نداشته ام. بتدريج شروع كردم به شك كردن كه چرا پرسپوليس؟ پس از عمري پرسپوليسي بودن سخت است دل كندن از آن. همانطور كه هرچه بيشتر در صف يك اتوبوس مي ايستيد سخت است اعتراف به اشتباه و ترك صف. با اين وجود ديگر پرسپوليس آن اسطوره سابق نيست. اسطوره شكسته شده و باختهاي تيم ديگر آزارم نميدهد. گاهي هم از اين باختها لذت ميبرم البته بشرطيكه مقابل رقيب ديرين نباشد!
6- پس از گذر از دوره جواني، آن شور و نشاط به نماز و روزه جاي خود را به تنبلي و سستي داد. نمازهاي كم و بيش قضا شده و نماز قضاهاي تلنبار شده. هنوز هم در ماه رمضان روزه ميگيرم ولي در خودم هيچ تفاوتي با ان كه روزه خواري ميكند نميبينم. بيشتر يك عادت شده اينكار و ترك ان هم سخت. من هنوز مسلمانم ولي خيلي قوانين ان برايم قابل قبول نيست و انها هم كه قابل قبول است از سوي من سست مذهب اجرا نميشود. 
7- مني كه تابحال قران يا هيچ كتاب اسماني را كامل نخوانده ام، نهج البلاغه را مطالعه نكرده ام چه حقي دارم كه  نسبت به اسلام شك كنم. از آن سو آن فرد مذهبي دو آتشه هم وضعيت بهتر از من را ندارد. چون او هم اعتقاد خود را بواسطه تحقيق بدست نياورده. ما هر دو به جبر زمانه مسلمان يا مسيحي يا سكولار شده ايم و در اين فرايند نقشي نداشته ايم. آيا جز اين است كه اگر والدين من و آن مسلمان دو آتشه، مسيحي بودند، اينك ما هم مسيحي ميشديم و چه بسا آنرا تبليغ ميكرديم؟
8- با اين اوصاف؛ از انجا كه هيچ كدام نسبت به اعتقاد خود راسخ نيستيم و ابزار لازم براي مجاب كردن طرف مقابل را نداريم، چرا به عقيده همديگر احترام نگذاريم و دين و مذهب را در حريم خصوصي خود نگه نداريم؟ 

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

يكطرفه شدن خيابان وليعصر و ادعاي كارشناسي بودن اين طرح!‌

نزديك 2 ماه از يكطرفه شدن خيابان وليعصر ميگذرد و گفته شده روي يكطرفه شدن اين طرح ماهها كار كارشناسي صورت گرفته است. آيا وقت آن نرسيده تا به  سوالاتي كه كارشناسي بودن اين طرح را به چالش ميكشند پاسخي درخور داده شود؟
 
1.چرا خيابان ونك روز بعد از يكطرفه شدن خيابان وليعصر از غرب به شرق يكطرفه شد و فردايش دوباره از شرق به غرب يكطرفه شد؟   

2.چرا چندبار وعده يكطرفه شدن خيابان جردن داده شد و چرا فقط قسمتي از اين خيابان آنهم يكي دو روز يكطرفه شد و  از اجراي آن صرفنظر شد؟

3. جرا تا چندروز پس از اجراي طرح هنوز ايستگاههاي اتوبوس درطي مسير تعبيه نشده بود؟ 

 4.چه راههاي جايگزيني براي مسير شمال به جنوب  خودروهاي شخصي درنظر گرفته ايد؟ چه تاسيسات زيربنايي براي مسيرهاي جايگزين ساخته ايد؟

5.با حذف پاركهاي حاشيه اي در خيابانهاي وليعصر و گاندي، چه تمهيدي براي پارك خودروها درنظر گرفته شده است؟ مردمي كه مايلند آخر هفته خود را مثلا در پاركهاي ملت و ساعي سپري كنند؛ در چه مكاني ميتوانند خودروهاي خود را پارك نمايند؟

6.براي افرادي كه بدلايلي مايل يا قادر نيستند از اتوبوسهاي مملو از جمعيت استفاده كنند چه فكري كرده ايد؟ 

7. براي  كسبه و ساكنان خيابان وليعصر كه از قربانيان اصلي اين طرح هستند؛ چه فراهم كرده ايد؟

8. آيا هدف شما از يكطرفه شدن خيابان وليعصر تشويق افراد يا اجبار افراد به استفاده از وسايل نقليه عمومي بود؟

9. آيا اجراي طرح همزمان با حوادث پس از انتخابات صرفا يك امر تصادفي بوده است؟ 

10. آيا زمان اجراي طرحها بصورت آزمون و خطا سپري نشده؟

كلام آخر اينكه در مورد رفع معضل ترافيك در تهران، بدون داشتن  تخصص هم ميتوان فهميد كه  راهكارهاي اساسي عبارتند از  كاهش خودروها در سطح شهر و  افزايش اتوبانها و تقاطعهاي غيرهمسطح و گذرگاههاي زيرزميني و هوايي. متاسفانه مديران ما به طرحهاي زودبازده و كم هزينه علاقه بيشتري دارند چون در دوره مديريتشان به نتيجه ميرسد درحاليكه كم هزينه ترين راه، لزوما بهترين راه نيست.

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

از ديد رهبر نظام جمهوري اسلامي، حضور در انتخابات يك تكليف است ولي حق انتخاب با ولي فقيه است!

نگاهي به ده دوره انتخابات جمهوري اسلامي ميتواند تا حد زيادي ميزان پايبندي جمهوري اسلامي به دموكراسي نيم بند ديني دهد. صرفنظر از دوره اول انتخابات كه آزادترين انتخابات در جمهوري اسلامي بود و سلايق گوناگون در آن شركت داشتند در ساير دوره ها بيشتر تلاش در افزايش مشاركت مردمي بود تا ايجاد يك فضاي رقابتي و حذف سلايق دگرانديش يك افتخار تلقي ميشد.


بررسي روند انتخابات رياست جمهوري در10 دوره گذشته نشان ميدهد در 8 دوره برنده انتخابات از حمايت رهبري برخوردار بوده و تنها در انتخابات دوره هفتم و هشتم نتيجه انتخابات مطلوب رهبري نبوده است.

نگاهي به نتايج انتخابات دوره دوم تا ششم شباهتهاي آنرا با انتخاباتي كه در برخي كشورهاي عربي يا كمونيستي صورت ميگيرد نشان ميدهد. در اين كشورها  يك كانديدا حضور دارد كه با مشاركت بالاي مردم و آراي بيش از نود درصد واجدين شرايط بر كرسي رياست جمهوري تكيه ميزند. تنها تفاوت ايران با اين كشورها اين بود كه براي خالي نبودن عريضه، در كنار كانديداي اصلي چند كانديداي نه چندان مطرح هم تاييد صلاحيت ميشد تا مثلا انتخابات جنبه رقابتي بخود بگيرد.
در اين ميان؛ البته انتخابات دوره ششم نقطه عطفي در برگزاري انتخابات بشمار ميرفت زيرا در اين دوره گروه زيادي از مردم با راي دادن به احمد توكلي كه در آن دوره چهره كاملا ناشناخته اي بود، عدم رضايت خود را از عملكرد هاشمي نشان دادند.

در انتخابات دوره هفتم اما داستان شكل ديگري بخود گرفت. اشتباه محاسباتي جناح اقتدارگرا و تلاش آنها براي افزايش مشاركت مردم منتج به حضور خاتمي در عرصه رقابت شد.  خاتمي در آن زمان تنها براي اهل فرهنگ و هنر چهره شناخته شده اي بود. بنابراين به باور اصولگرايان حضور وي در صحنه،  در نتيجه انتخابات نميتوانست تاثير گذار باشد، ولي آنچه نبايد اتفاق ميفتاد به وقوع پيوست و خاتمي سكان قوه مجريه را در دست گرفت.  در دوره هشتم هم رد صلاحيت وي هزينه بسيار زيادي را به نظام تحميل ميكرد.بنابراين جناح اقتدارگرا ناچار شد به مدت چهارسال ديگر هم صبر پيشه نمايد.

در دوره نهم بدليل كارشكني هاي گسترده جناح اصولگرا در مسير اصلاحات و شايد برخي فرصت سوزيها و مصلحت انديشيهاي بيمورد خاتمي، برخي اصلاح طلبان و منتقدان نظام دچار سرخوردگي شدند. اين مسئله باعث كاهش مشاركت در انتخابات گرديد. از سوي ديگر تعدد حضور اصلاح طلبان و عدم وجود كانديدايي با مقبوليت بالا، كار جناح اصولگرا براي فرستادن كانديداي مورد نظر خود به دور دوم را آسان نمود زيرا با توجه به نزديكي آراي نفر دوم و سوم انتخابات، جابجايي چندصدهزار راي ميتوانست نتيجه ديگري براي انتخابات را رقم زند. بدين ترتيب  انتخابات بدون حضور كانديداي اصلاح طلبان به دور دوم كشيده شد و بدليل عدم محبوبيت  هاشمي در نزد اكثريت مردم، احمدي نژاد براي پيروزي، كار سختي در پيش رو نداشت.

تجربه تلخ جناح اصولگرا در دو دوره رياست جمهوري خاتمي باعث شد آنها برنامه ريزي وسيعي براي انتخابات دهم داشته باشند. از سويي پشتوانه رهبري و صدا و سيما و از سوي ديگر حمايت نهادهاي اجرايي و نظارتي انتخابات و قواي مقننه و قضائيه از كانديداي جناح محافظه كار، كار را براي برگزاري يك انتخابات فرمايشي راحت كرده بود. تلاشهاي جناح اقتدارگرا ابتدا انصراف خاتمي از حضور در انتخابات را رقم زد  و در نهايت نتيجه اي غير قابل باور در نزد اكثريت مردم را پديد آورد: پيروز احمدي نژاد بر موسوي. اگر درصد مشاركت مردم پايين بود شايد اين نتيجه باور پذير مينمود ولي حضور هشتاد و پنج درصدي مردم پذيرش چنين نتيجه اي را سخت دشوار مينمود.

همانطور كه ملاحظه شد، روند ده دوره انتخابات رياست جمهوري در جمهوري اسلامي نشان ميدهد كه به هيچ وجه برگزاري انتخابات آزاد و حتي نيمه آزاد ميسر نيست و فرايند انتصاب رئيس جمهوري سناريويي از پيش نوشته شده است. در اين سناريو، ابتدا در فرايند تاييد صلاحيت كانديداها، افكار دگر انديش  از رقابت محروم ميشوند. سپس در يك هفته مانده به انتخابات يك فضاي باز سياسي و پرنشاط در كشور ايجاد ميشود تا مردم را نسبت به حضور در انتخابات ترغيب كند. در نهايت در شمارش آرا نظر رهبري لحاظ ميشود تا كانديداي اصلح به زعم ايشان، رياست قوه مجريه را عهده دار شود.

اينك ماييم و دو راهي حضور يا عدم حضور در انتخابات كه هيچ يك فرجام خوشي ندارد. اگر همچون دور دوم انتخابات دوره نهم در انتخابات شركت نكنيم، پيش وجدان خود شرمنده ايم كه ما هم در انتخاب احمدي نژاد نقش داشته ايم و اگر همچون دوره دهم مشاركت بيسابقه اي را رقم زنيم، احساس حقارت و بازي خوردن را با تمام وجود لمس ميكنيم. تازه اينها يك طرف سكه است. روي ديگر سكه آنست كه سليقه مطلوب بسياري از ما امكان عبور از فيلتر شوراي نگهبان را ندارد. كانديدايي كه ما به آن راي ميدهيم در بهترين حالت، كف انتظارات ما از يك رئيس جمهور را هم نميتواند برآورده كند. با اين تفاصيل،  شركت ما در انتخابات بيشتر براي راي نياوردن كانديداي جناح اقتدارگراست بنابراين حتي اگر بفرض محال كانديدايي كه به آن راي داده ايم هم اجازه انتخاب شدن يابد، احساس شادي بلندمدتي نميكنيم.

با چنين شرايطي كه به ما حق انتخاب كردن داده نميشود؛ در شرايطي كه در طول سي سال حكومت جمهوري اسلامي حتي يكبار مجوز گردهمايي به يك گروه مخالف داده نميشود؛ آيا وقت آن نرسيده كه راهكارهاي ديگري را براي ابراز وجود، مد نظر قرار دهيم؟

براي خاتمه بحث، نگاهي به آمار مربوط به ده دوره انتخابات رياست جمهوري خالي از لطف نيست.
1. دوره اول سال 58
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 95 نقر
نفر اول بني صدر 74 درصد
نفر دوم مدني 16 درصد

2- دوره دوم سال 60
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول رجايي 90درصد
نفر دوم شيباني 4 درصد

3- دوره سوم سال 60
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول خامنه اي 95 درصد
نفر دوم پرورش 2درصد

4- دوره چهارم سال 64
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 3 نفر
نفر اول خامنه اي 85درصد
نفر دوم كاشاني 10درصد

5- دوره پنجم سال 68
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 2 نفر
نفر اول هاشمي 94 درصد
نفر دوم شيباني 4درصد

6- دوره ششم سال 72
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول هاشمي 63درصد
نفر دوم توكلي 24درصد

7-دوره هفتم سال 76
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول خاتمي 69درصد
نفر دوم ناطق نوري 24درصد

8-دوره هشتم سال 80
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 10 نفر
نفر اول خاتمي 77درصد
نفر دوم توكلي 16درصد

9-دوره نهم سال 84
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 7 نفر
انتخابات به دور دوم كشيده شد
نفر اول احمدي نژاد 62درصد
نفر دوم هاشمي 35درصد

10- دوره دهم سال 88
نفر اول احمدي نژاد 63درصد؟
نفر دوم موسوي 34 درصد؟


منابع



۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

احمد توكلي هر روز بدتر از ديروز، دينگ دينگ!

من هميشه علاقه به بررسي سايتهاي سياسي با طرز فكر متفاوت با انديشه خود را داشته ام و اين عادت امروزه هم كم و بيش ادامه دارد. به همين خاطر به تناوب نيم نگاهي به سايتهاي الف و تابناك و حتي رجانيوز و فارس نيوز ميندازم. گاهي اوقات پيامي هم براي تابناك و الف پست ميكنم كه البته بندرت از تيغ سانسور عبور ميكنند. تكليف رجانيوز و فارس نيوز كه معلوم است. ميماند تابناك و الف كه عليرغم خط فكري بظاهر متفاوت شباهتهاي زيادي بهم دارند. در اين گفتار ترجيح ميدهم سايت الف را مورد بررسي و كنكاش قرار دهم.

الف چندسالي است كه با مشي راست گرايانه و بظاهر معتدل وارد فضاي مجازي شده است. اين سايت با توجه به نبود رسانه هاي مجازي، ظرف مدت كوتاهي توانست با نگاهي حرفه اي در فضاي مجازي نامي براي خود دست و پا كند. البته فيلترشدن موقت اين سايت هم در افزايش محبوبيت آن بي تاثير نبود.

با نزديكي به انتخابات دهم، مشي نسبتا معتدل الف بشدت تغيير كرد. گويا احمد توكلي هم در جريان سناريوي انتخابات قرار گرفته بود و بايد نقش جديدي در اين سناريو بازي ميكرد. آقاي توكلي ظاهرا پس از انتخابات وظيفه لاپوشاني تقلب در انتخابات را برعهده گرفت و البته در اين نقش تلاش زيادي داشت تا آنجا كه در مقاله اي صراحتا عنوان نمود اصولا در جمهوري اسلامي امكان تقلب موثر وجود ندارد.

احمد توكلي در نقش ناظر بيطرف! از موسوي خواست دلايل تقلب خود را به الف ارائه دهد و عدم ارائه ادله به ايشان را نشاندهده عدم وجود تقلب دانست. البته آقاي توكلي هيچگاه عنوان نكرد كه چرا در سالمترين انتخابات پس از انقلاب از چهار كانديدا سه كانديدا شائبه تقلب را به انتخابات دارند يا تفسير آراي باطله منفي يا آراي صفر كروبي و موسوي در يسياري صندوقها چگونه امكان پذير است. همچنين ايشان به اراي تا نشده و كمبود تعرفه ها و تعداد زياد اراي با مضرب صد اشاره اي نداشته است. همچنين دلايل كاهش اراي رضايي در جريان افزايش ارا يا فراموشي اوليه وزارت كشور و اعلام اراي باطله صفر در سحرگاه روز پس از انتخابات هيچگاه توسط ايشان توجيه نشد. سوال ديگري كه از سوي جناح محافظه كار بي پاسخ مانده است اينست كه با توجه به سالم بودن انتخابات در جمهوري اسلامي، چرا از حضور ناظران بيطرف در انتخابات جلوگيري ميشود؟

آقاي توكلي در سطر سطر نوشته هاي اخير خود اوج تنفر را نسبت به موسوي و اصلاح طلبان نشان داده است. با اين وجود در مقاله اي همانند باهنر با كمال سخاوتمندي به اصلاح طلبان اجازه زنده ماندن ميدهد! البته ايشان همواره پاسخ خود را در ميان معدود نوشته هاي عبور كرده از تيغ سانسور و آراي داده شده به اين نوشته ها و نيز انبوه نوشته هاي غير قابل انتشار كه جديدا نام در نوبت انتشار بخود گرفته اند دريافت كرده است. با اين وجود همچنان انبوه مخالفان خود را اندك و طرفداران خود را بيشمار ميبيند. البته ايشان گاهي براي يادآوري نقش بيطرفانه خود انتقادهاي ملايمي هم از دولت مهرورز مطرح ميكند تا ثابت كند ايران آزادترين كشور دنياست!

ايشان البته در اين مدت از تلاش براي ايجاد تفرقه در جنبش سبز غافل نبود. براي پي بردن به اهداف ايشان در اين راستا شما را به خواندن مقاله نامه احمد توكلي و چشم اسفنديار جنبش سبز جلب ميكنم. براي مشاهده ادبيات رسانه اي الف هم، كافي است نگاهي به تيترهاي انتخاب شده از اين سايت داشته باشيم.
با اين اوصاف آيا ميتوان باور داشت الف از رجانيوز و فارس نيوز خواندني تر است؟ قضاوت با شما:

"تلاش براي تحريك هواداران به بهانه تولد موسوي"
"مرگ بر روسيه با طعم درود بر امريكا"
"مبالغه هاي احمدي نژاد دروغهاي موسوي"
"سندروم توهم پيروزي براي موسوي قبل از پيروزي"
"آقاي موسوي چرا امار كشته ها را بالا ميبريد؟"
"ناكامي حاميان خارجي موسوي در ايجاد تشنج در دانشگاهها در شروع سال تحصيلي"
"تلاش بي بي سي براي تعميم شعار 40 نفر به 80هزارنفر"
"رسوايي در دستكاري عكس مراسم روز قدس در روزنامه اعتماد"
"دنباله شبه‌دانشجويي دار و دسته شعبان بي‌مخ و كوكتل‌مولوتف به‌دستان وقايع پس از انتخابات، با چه رويي هجوم به دانشگاه شريف و ضرب و شتم دانشجويان و به آتش كشيدن شهر و مسجد و اتومبيل و موتورسيكلت‌ها و سطل‌هاي زباله و تخريب بانك و اتوبوس را مدني‌ترين شكل اعتراض مي‌دانند؟"

كلام آخر اينكه آقاي توكلي ما شما را دوست داريم! ولي من و شما بهتر ميدانيم كه هروفت مردم اعترافات شخصيتهاي اصلاح طلب يا اخبار 20:30 را باور كردند قطعا عدم تقلب موثر در انتخابات و كلام آخر را هم خواهند پذيرفت!



۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

حميد سوريان قهرمان جهان شد و وبلاگ من آپ شد!

فكر ايجاد وبلاگ  هميشه در ذهن خيلي از ما وجود داشته ولي روزمرگي هميشه مانعي براي تحقق اين موضوع بوده است. ولي من بالاخره وبلاگ خود را افتتاح كردم. قطعا بروز رساني وبلاگ بسيار سخت تر از ايجاد ان است. ببينم تا كجا ميتوان ادامه داد.
افتتاح اين وبلاگ مصادف شد با قهرماني سوريان در كشتي فرنگي قهرماني جهان در دانمارك. اين تفارن را به فال نيك ميگيرم. اميدوارم بتوانم هفته اي يكبار وبلاگم را بروز كنم. فعلا براي اولين پست كافي است تا بعد...