۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

مظلوميت پيامبر و روزگار ما

من چندان آدم مذهبي نيستم و اعتقاد دارم ورود به اين حوزه هم خصوصا با توجه به بافت مذهبي كشور نيازمند دانشي است كه من فاقد آن هستم. اما معتقدم افرادي كه در حال تمسخر اسلام و پيامبر هستند همان راهي را ميروند كه افراطيون مذهبي طي ميكردند و آن هم عدم احترام به اعتقادات طرف مقابل است.
آيا هر كسي با هر دانش و سوادي حق دارد اعتقاد مردم را به سخره بگيرد و بدون اطمينان از اينكه شان نزول آيات و احاديث چيست از آنها خرده بگيرد؟ ما را چه ميشود؟ ميخواهيم انتقام دولت كودتا را از اسلام بگيريم؟ آيا اعتقاد داريم دولت كودتا نماينده واقعي اسلام است؟ بهتر نيست نقد اسلام را به متفكريني نظير محقق داماد و سروش و اشكوري واگذار كنيم؟ 
دوستاني كه به اسلام حمله ميكنند آيا در تظاهرات ميليوني 25 خرداد شركت نكرده اند؟ آيا نديدند اتحاد افراد مذهبي و غيرمذهبي و پير و جوان را كه در كنار هم خواستار احقاق حق خود بودند؟ پس لطفا اين اتحاد را خراب نكنيد.  سعي كنيم اگر اعتقاد همديگر را قبول نكنيم حداقل به آن احترام بگذاريم.

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

سي سال مرگ بر آمريكا، سي سال درخشش در عرصه هاي جهاني!

1- تسخير سفارت آمريكا و متعاقب آن حمله عراق به ايران و شروع جنگ 8 ساله و كشته و معلول شدن صدها هزار جوان و وارد آمدن ميلياردها دلار خسارت 
2- كسب رتبه 4 در اعدامها و رتبه 1 در اعدام افراد زير 18 سال
3- كسب 6 راي از 162 راي براي تصويب قطعنامه نقض حقوق بشر عليه كانادا
4- كسب 32 راي از 192 راي در رقابت براي تصاحب كرسي غيردائم شوراي امنيت
5- اجازه سفر بدون ويزا به تنها 14 كشور و كسب رتبه 194 از بين 195 كشور در اين زمينه
6- كسب رتبه 141 از 180 در زمينه  فساد مالي (فقط 39 كشور از نظر فساد مالي از ما بدترند)
7- كسب رتبه 219 از 225 در زمينه تورم ( تنها 6 كشور تورم بالاتر از ايران دارند)
8- فرار مغزها ( از هر 125 المپيادي 90 نفر در امريكا تحصيل ميكنند )
9- رضايت ايران به سهم 11درصدي از درياي خزر
10- كسب رتبه 15 از نظر اينترنت پرسرعت در منطقه و دارا بودن گرانترين اينترنت در جهان 
11- كسب رتبه 64 از بين 64 كشور در شاخصهاي توسعه فناوري اطلاعات
12- كاهش 31درصدي درآمد سرانه نسبت به سال 55
13- جايگزيني هواپيماهاي روسي بجاي هواپيماهاي امريكايي در ناوگان هوايي و كسب رتبه اول در سوانح هوايي
14- چپاول منابع ملي توسط همسايه شمالي و كسب ركورد طولاني ترين زمان ساخت براي يك نيروگاه
15-ادعاي مالكيت همسايه جنوبي بر جزاير سه گانه و تلاش براي تغيير نام خليج هميشه فارس به خليج عربي از سوي اعراب
16- پيدا كردن متحديني استراتژيك نظير سوريه، ونزوئلا، كوبا، كره شمالي، كومور و ...!
17-افزايش قدرت چانه زني اسرائيل در مذاكره با فلسطيني ها از طريق دخالتهاي بيجا و ايجاد دودستگي در گروههاي فلسطيني
18-ايفاي نقش در حمله اسرائيل به لبنان و ناامني در عراق


منابع

رتبه ایرانیان در مقایسه با مردم سایر کشورها از لحاظ اعتبار بین المللی

نزول 54 رتبه ای ایران در فساد مالی

رتبه جهانی ایران از نظر نرخ تورم

پديده فرار مغزها از ديد يك كارشناس

متکی: سهم ایران از خزر 11 درصد است

مقایسه قیمت پهنای باند در کشورهای مختلف جهان

ايران عقب افتاده ترين کشور در فناوری اطلاعات





۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

اسلام، پرسپوليس و شباهتهاي دو انتخاب

1- من يك پرسپوليسي هستم. چرايش را نميدانم. از وقتي يادم است پرسپوليسي بوده ام. احتمالا خانواده باعث اين انتخاب شده است.
2- من يك مسلمانم؛ حداقل در شناسنامه ام اينطور ثبت شده است. علت اين يكي را ميدانم. پدر و مادرم مسلمان بوده اند
3- در نوجواني عاشق پرسپوليس بودم و كم و بيش استاديوم برو هم بودم. تا اواسط دهه 70 تيم محبوبم خوب نتيجه ميگرفت  و من هم از پرسپوليسي بودنم به خود ميباليدم. براي من تماشاگر و پرسپوليس بازي برد برد بود، بنابراين از خود نپرسيدم چرا پرسپوليس؟
4- در كودكي به تقليد از پدر و مادر نمازخوان بودم و سعي ميكردم به تقليد از بزرگترها روزه كامل بگيرم. زمان افطاري با غرور به بقيه نگاه ميكردم كه ببينيد من بزرگ شده ام. اينجا هم بازي بنوعي برد برد بود.
5- ايام سپري ميشد و اقتدار تيم محبوبم  رنگ ميباخت. ديگر بردن يك جام انهم دقيقه 96 برايمان حكم كيميا را پيدا كرده بود. از سوي ديگر احساس ميكردم برخلاف باشگاههاي خارجي من تماشاگر هيچگاه در فرايند تصميم گيري اين باشگاه نقشي نداشته ام. بتدريج شروع كردم به شك كردن كه چرا پرسپوليس؟ پس از عمري پرسپوليسي بودن سخت است دل كندن از آن. همانطور كه هرچه بيشتر در صف يك اتوبوس مي ايستيد سخت است اعتراف به اشتباه و ترك صف. با اين وجود ديگر پرسپوليس آن اسطوره سابق نيست. اسطوره شكسته شده و باختهاي تيم ديگر آزارم نميدهد. گاهي هم از اين باختها لذت ميبرم البته بشرطيكه مقابل رقيب ديرين نباشد!
6- پس از گذر از دوره جواني، آن شور و نشاط به نماز و روزه جاي خود را به تنبلي و سستي داد. نمازهاي كم و بيش قضا شده و نماز قضاهاي تلنبار شده. هنوز هم در ماه رمضان روزه ميگيرم ولي در خودم هيچ تفاوتي با ان كه روزه خواري ميكند نميبينم. بيشتر يك عادت شده اينكار و ترك ان هم سخت. من هنوز مسلمانم ولي خيلي قوانين ان برايم قابل قبول نيست و انها هم كه قابل قبول است از سوي من سست مذهب اجرا نميشود. 
7- مني كه تابحال قران يا هيچ كتاب اسماني را كامل نخوانده ام، نهج البلاغه را مطالعه نكرده ام چه حقي دارم كه  نسبت به اسلام شك كنم. از آن سو آن فرد مذهبي دو آتشه هم وضعيت بهتر از من را ندارد. چون او هم اعتقاد خود را بواسطه تحقيق بدست نياورده. ما هر دو به جبر زمانه مسلمان يا مسيحي يا سكولار شده ايم و در اين فرايند نقشي نداشته ايم. آيا جز اين است كه اگر والدين من و آن مسلمان دو آتشه، مسيحي بودند، اينك ما هم مسيحي ميشديم و چه بسا آنرا تبليغ ميكرديم؟
8- با اين اوصاف؛ از انجا كه هيچ كدام نسبت به اعتقاد خود راسخ نيستيم و ابزار لازم براي مجاب كردن طرف مقابل را نداريم، چرا به عقيده همديگر احترام نگذاريم و دين و مذهب را در حريم خصوصي خود نگه نداريم؟ 

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

يكطرفه شدن خيابان وليعصر و ادعاي كارشناسي بودن اين طرح!‌

نزديك 2 ماه از يكطرفه شدن خيابان وليعصر ميگذرد و گفته شده روي يكطرفه شدن اين طرح ماهها كار كارشناسي صورت گرفته است. آيا وقت آن نرسيده تا به  سوالاتي كه كارشناسي بودن اين طرح را به چالش ميكشند پاسخي درخور داده شود؟
 
1.چرا خيابان ونك روز بعد از يكطرفه شدن خيابان وليعصر از غرب به شرق يكطرفه شد و فردايش دوباره از شرق به غرب يكطرفه شد؟   

2.چرا چندبار وعده يكطرفه شدن خيابان جردن داده شد و چرا فقط قسمتي از اين خيابان آنهم يكي دو روز يكطرفه شد و  از اجراي آن صرفنظر شد؟

3. جرا تا چندروز پس از اجراي طرح هنوز ايستگاههاي اتوبوس درطي مسير تعبيه نشده بود؟ 

 4.چه راههاي جايگزيني براي مسير شمال به جنوب  خودروهاي شخصي درنظر گرفته ايد؟ چه تاسيسات زيربنايي براي مسيرهاي جايگزين ساخته ايد؟

5.با حذف پاركهاي حاشيه اي در خيابانهاي وليعصر و گاندي، چه تمهيدي براي پارك خودروها درنظر گرفته شده است؟ مردمي كه مايلند آخر هفته خود را مثلا در پاركهاي ملت و ساعي سپري كنند؛ در چه مكاني ميتوانند خودروهاي خود را پارك نمايند؟

6.براي افرادي كه بدلايلي مايل يا قادر نيستند از اتوبوسهاي مملو از جمعيت استفاده كنند چه فكري كرده ايد؟ 

7. براي  كسبه و ساكنان خيابان وليعصر كه از قربانيان اصلي اين طرح هستند؛ چه فراهم كرده ايد؟

8. آيا هدف شما از يكطرفه شدن خيابان وليعصر تشويق افراد يا اجبار افراد به استفاده از وسايل نقليه عمومي بود؟

9. آيا اجراي طرح همزمان با حوادث پس از انتخابات صرفا يك امر تصادفي بوده است؟ 

10. آيا زمان اجراي طرحها بصورت آزمون و خطا سپري نشده؟

كلام آخر اينكه در مورد رفع معضل ترافيك در تهران، بدون داشتن  تخصص هم ميتوان فهميد كه  راهكارهاي اساسي عبارتند از  كاهش خودروها در سطح شهر و  افزايش اتوبانها و تقاطعهاي غيرهمسطح و گذرگاههاي زيرزميني و هوايي. متاسفانه مديران ما به طرحهاي زودبازده و كم هزينه علاقه بيشتري دارند چون در دوره مديريتشان به نتيجه ميرسد درحاليكه كم هزينه ترين راه، لزوما بهترين راه نيست.

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

از ديد رهبر نظام جمهوري اسلامي، حضور در انتخابات يك تكليف است ولي حق انتخاب با ولي فقيه است!

نگاهي به ده دوره انتخابات جمهوري اسلامي ميتواند تا حد زيادي ميزان پايبندي جمهوري اسلامي به دموكراسي نيم بند ديني دهد. صرفنظر از دوره اول انتخابات كه آزادترين انتخابات در جمهوري اسلامي بود و سلايق گوناگون در آن شركت داشتند در ساير دوره ها بيشتر تلاش در افزايش مشاركت مردمي بود تا ايجاد يك فضاي رقابتي و حذف سلايق دگرانديش يك افتخار تلقي ميشد.


بررسي روند انتخابات رياست جمهوري در10 دوره گذشته نشان ميدهد در 8 دوره برنده انتخابات از حمايت رهبري برخوردار بوده و تنها در انتخابات دوره هفتم و هشتم نتيجه انتخابات مطلوب رهبري نبوده است.

نگاهي به نتايج انتخابات دوره دوم تا ششم شباهتهاي آنرا با انتخاباتي كه در برخي كشورهاي عربي يا كمونيستي صورت ميگيرد نشان ميدهد. در اين كشورها  يك كانديدا حضور دارد كه با مشاركت بالاي مردم و آراي بيش از نود درصد واجدين شرايط بر كرسي رياست جمهوري تكيه ميزند. تنها تفاوت ايران با اين كشورها اين بود كه براي خالي نبودن عريضه، در كنار كانديداي اصلي چند كانديداي نه چندان مطرح هم تاييد صلاحيت ميشد تا مثلا انتخابات جنبه رقابتي بخود بگيرد.
در اين ميان؛ البته انتخابات دوره ششم نقطه عطفي در برگزاري انتخابات بشمار ميرفت زيرا در اين دوره گروه زيادي از مردم با راي دادن به احمد توكلي كه در آن دوره چهره كاملا ناشناخته اي بود، عدم رضايت خود را از عملكرد هاشمي نشان دادند.

در انتخابات دوره هفتم اما داستان شكل ديگري بخود گرفت. اشتباه محاسباتي جناح اقتدارگرا و تلاش آنها براي افزايش مشاركت مردم منتج به حضور خاتمي در عرصه رقابت شد.  خاتمي در آن زمان تنها براي اهل فرهنگ و هنر چهره شناخته شده اي بود. بنابراين به باور اصولگرايان حضور وي در صحنه،  در نتيجه انتخابات نميتوانست تاثير گذار باشد، ولي آنچه نبايد اتفاق ميفتاد به وقوع پيوست و خاتمي سكان قوه مجريه را در دست گرفت.  در دوره هشتم هم رد صلاحيت وي هزينه بسيار زيادي را به نظام تحميل ميكرد.بنابراين جناح اقتدارگرا ناچار شد به مدت چهارسال ديگر هم صبر پيشه نمايد.

در دوره نهم بدليل كارشكني هاي گسترده جناح اصولگرا در مسير اصلاحات و شايد برخي فرصت سوزيها و مصلحت انديشيهاي بيمورد خاتمي، برخي اصلاح طلبان و منتقدان نظام دچار سرخوردگي شدند. اين مسئله باعث كاهش مشاركت در انتخابات گرديد. از سوي ديگر تعدد حضور اصلاح طلبان و عدم وجود كانديدايي با مقبوليت بالا، كار جناح اصولگرا براي فرستادن كانديداي مورد نظر خود به دور دوم را آسان نمود زيرا با توجه به نزديكي آراي نفر دوم و سوم انتخابات، جابجايي چندصدهزار راي ميتوانست نتيجه ديگري براي انتخابات را رقم زند. بدين ترتيب  انتخابات بدون حضور كانديداي اصلاح طلبان به دور دوم كشيده شد و بدليل عدم محبوبيت  هاشمي در نزد اكثريت مردم، احمدي نژاد براي پيروزي، كار سختي در پيش رو نداشت.

تجربه تلخ جناح اصولگرا در دو دوره رياست جمهوري خاتمي باعث شد آنها برنامه ريزي وسيعي براي انتخابات دهم داشته باشند. از سويي پشتوانه رهبري و صدا و سيما و از سوي ديگر حمايت نهادهاي اجرايي و نظارتي انتخابات و قواي مقننه و قضائيه از كانديداي جناح محافظه كار، كار را براي برگزاري يك انتخابات فرمايشي راحت كرده بود. تلاشهاي جناح اقتدارگرا ابتدا انصراف خاتمي از حضور در انتخابات را رقم زد  و در نهايت نتيجه اي غير قابل باور در نزد اكثريت مردم را پديد آورد: پيروز احمدي نژاد بر موسوي. اگر درصد مشاركت مردم پايين بود شايد اين نتيجه باور پذير مينمود ولي حضور هشتاد و پنج درصدي مردم پذيرش چنين نتيجه اي را سخت دشوار مينمود.

همانطور كه ملاحظه شد، روند ده دوره انتخابات رياست جمهوري در جمهوري اسلامي نشان ميدهد كه به هيچ وجه برگزاري انتخابات آزاد و حتي نيمه آزاد ميسر نيست و فرايند انتصاب رئيس جمهوري سناريويي از پيش نوشته شده است. در اين سناريو، ابتدا در فرايند تاييد صلاحيت كانديداها، افكار دگر انديش  از رقابت محروم ميشوند. سپس در يك هفته مانده به انتخابات يك فضاي باز سياسي و پرنشاط در كشور ايجاد ميشود تا مردم را نسبت به حضور در انتخابات ترغيب كند. در نهايت در شمارش آرا نظر رهبري لحاظ ميشود تا كانديداي اصلح به زعم ايشان، رياست قوه مجريه را عهده دار شود.

اينك ماييم و دو راهي حضور يا عدم حضور در انتخابات كه هيچ يك فرجام خوشي ندارد. اگر همچون دور دوم انتخابات دوره نهم در انتخابات شركت نكنيم، پيش وجدان خود شرمنده ايم كه ما هم در انتخاب احمدي نژاد نقش داشته ايم و اگر همچون دوره دهم مشاركت بيسابقه اي را رقم زنيم، احساس حقارت و بازي خوردن را با تمام وجود لمس ميكنيم. تازه اينها يك طرف سكه است. روي ديگر سكه آنست كه سليقه مطلوب بسياري از ما امكان عبور از فيلتر شوراي نگهبان را ندارد. كانديدايي كه ما به آن راي ميدهيم در بهترين حالت، كف انتظارات ما از يك رئيس جمهور را هم نميتواند برآورده كند. با اين تفاصيل،  شركت ما در انتخابات بيشتر براي راي نياوردن كانديداي جناح اقتدارگراست بنابراين حتي اگر بفرض محال كانديدايي كه به آن راي داده ايم هم اجازه انتخاب شدن يابد، احساس شادي بلندمدتي نميكنيم.

با چنين شرايطي كه به ما حق انتخاب كردن داده نميشود؛ در شرايطي كه در طول سي سال حكومت جمهوري اسلامي حتي يكبار مجوز گردهمايي به يك گروه مخالف داده نميشود؛ آيا وقت آن نرسيده كه راهكارهاي ديگري را براي ابراز وجود، مد نظر قرار دهيم؟

براي خاتمه بحث، نگاهي به آمار مربوط به ده دوره انتخابات رياست جمهوري خالي از لطف نيست.
1. دوره اول سال 58
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 95 نقر
نفر اول بني صدر 74 درصد
نفر دوم مدني 16 درصد

2- دوره دوم سال 60
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول رجايي 90درصد
نفر دوم شيباني 4 درصد

3- دوره سوم سال 60
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول خامنه اي 95 درصد
نفر دوم پرورش 2درصد

4- دوره چهارم سال 64
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 3 نفر
نفر اول خامنه اي 85درصد
نفر دوم كاشاني 10درصد

5- دوره پنجم سال 68
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 2 نفر
نفر اول هاشمي 94 درصد
نفر دوم شيباني 4درصد

6- دوره ششم سال 72
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول هاشمي 63درصد
نفر دوم توكلي 24درصد

7-دوره هفتم سال 76
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 4 نفر
نفر اول خاتمي 69درصد
نفر دوم ناطق نوري 24درصد

8-دوره هشتم سال 80
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 10 نفر
نفر اول خاتمي 77درصد
نفر دوم توكلي 16درصد

9-دوره نهم سال 84
كانديداهاي تاييد صلاحيت شده 7 نفر
انتخابات به دور دوم كشيده شد
نفر اول احمدي نژاد 62درصد
نفر دوم هاشمي 35درصد

10- دوره دهم سال 88
نفر اول احمدي نژاد 63درصد؟
نفر دوم موسوي 34 درصد؟


منابع